زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در وداع با سیدالشهدا علیه السلام
اگر هستی خدای عشق، من پیغمبرت هستم تو هستی شمع و من پروانۀ گرد سرت هستم تمام دلخوشی، با رفتن خود می کُشی من را نگاهم کن که محـتاج نگـاه آخـرت هستم اگر که مـادر من یک تنه شد لشکـر بابا امامِ مانده تنها، یک تنه من لشکرت هستم نداری گر علمداری، کند زینب علمداری اگر مادر نداری من به جای مادرت هستم تو از سر تا به پا، پا تا به سر هستی تماشائی ولی من بیشتر مبهوت زیر حنجرت هستم مرو دامن کشان از پیش من دستم به دامانت منی که آمدم راه تو بستم خواهرت هستم |